loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت زهرا,متن روضه,شهادت حضرت زهرا,روضه شهادت حضرت زهرا,حضرت زهرا,روضه حضرت زهرا,متن روضه فاطمیه,روضه فاطمیه,فاطمیه,مداحی فاطمیه,متن مداحی فاطمیه,متن مداحی همراه با صوت,متن روضه فاطمیه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1751 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3823 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 5000 زمان : نظرات (0)

خدانکنه آدم گرفتار بشه ، نتونه هیچ کاری کنه، زن جسه اش ظریف تر و ضعیف تره، اگه بین آتیش و دود جایی رم نبینه، دود وقتی بلند بشه آدم چشماشو می بنده، چشم میسوزه دیگه، وقتی چشم ها بسته می شه، دیگه نمی بینه کی در می آد می خوره بهش، چشما بسته بود،

فرصت نداد مادر زینب عقب رود

مهلت نداد تا که در بسته وا شود

زینب صدای فضه به دادم برس شنید

می خواست مادر از در و آتش رها شود

اما دو دست بسته ی بابا که دید ماند

باور نداشت مادرش این بار پا شود

یک باردار بی کس و شهری ز ناکسان

برخواست تا که کوچه ی غم کربلا شود

محکم گره به چادر خود زد خمیده رود

تا مانع کشیدن شیر خدا شود

دستش به دست فاتح خیبر رسید

حیف کار مغیره بود که از او جدا شود

آرام پشت یار غریبش به گریه گفت

آقا چه غم که محسنم اینجا فدا شود

شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند

قسمت نبود دست تو از بند وا شود

یه طرف آتیش دل ،  یه طرف آتیش هیزم

یه طرف گریه ی ما،  یه طرف خنده ی مردم

خدا نیاره داغ ببینی، یه عده بهت بخندن

در آتیش گرفته،  روی گل پرپر اُفتاد

بوسه های سرخ آتیش ، رو چادر مادر اُفتاد

همه از خیمه ها بیرون دویدند

ولی سالار زینب را ندیدند

همه ایستاده بودند کنار ذوالجناح، یه وقت دیدند از تو گرد و خاک یه عده دارند با آتیش می دوند، زینب بچه ها رو فراری داد، گفت: برید تو بیابونا، برید، آتیش از خیمه ها بلند شد، حالا بگرد زیر یکی از این خیمه ها رقیه رو پیدا کن، ..


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3965 زمان : نظرات (0)

 

حسین سیب سرخی

تو آه می كشی و

گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد،

تو آه می كشی و  خون چكد ز پیروهنت

تو راه می روی و سرخ می شود حسنت

تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است

نه آب می خوری و آب می شود بدنت

علی می گه: فاطمه

بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت

بلندتر شده این روزها نفس زدنت

چگونه در به رُخم باز كرده ای تنها

كه غرق خون شده پا در مسیر آمدنت

تو گریه می كنی و من به سینه می كوبم

برای زخم دو چشمت ، برای زخم تنت

زگیسوان پریشان زینبم پیداست

كه مانده نقش غلافی به دست شانه زنت

بس سوخته باغ ما دگر سر نزنید

این خانه ی آتش زده را در نزنید

از ما كه گذشت مادری را دیگر

در خانه به پیش چشم دختر نزنید

دیدید خونه ای كه مادر از دست داده، اگر اون خونه دختر و پسر داشته باشه، تا وارد خون بشه، جای خالی مادرش و ببینه، اون پسر كم میاره،  از خونه می زنه بیرون، یه وقت ابی عبدالله وارد خونه شد، دید خانم زینب چادر مادرشو سر كرده،  داره نماز می خونه، جای خالی مادرشو كه دید، كم آورد از خونه زد بیرون، اُمد تو شهر مدینه، اُمد تو كوچه های مدینه صدا زد، ای مردم نامرد مدینه راحت شدید حالا مادرمو كشتید، بذار معرفی كنم كیم،

حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید

نمك به زخم دل،  درد پرورم نزنید

در این مدینه همین جا سر مرا ببرید

اما غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید

یه وقت یه عده اراذل ریسمان به گردن علی انداختند، غیرتی ها كجا نشستند، باید ناله بزنی ، امام زمان میون شما داره گریه می كنه، علی رو دارن می كشن، میون این مردم مدینه كه وایستاده بودن تماشا می كردند، یه مرد یهودی بر علی و زهرا گریه كرد، ای وای ای وای، گفت:  نه اون علی كه من می شناسم، این علی نیست،  آخه اون علی در خیبرو از جا كند، من باورم نمیشه، ریسمان به گردنش انداختند، جلو خانمش دارن می زنن، یا زهرا، حقشو ادا می كنی بگم، ای وای ای وای، همین طوری كه دارن مولا رو می كشن، غیرتی ها، آخه مولا غیرت الله، یه وقت خانم خودشو كشوند رو زمین، كجا می بری علی مو ، صبر كن،  مولا صبر كرد، سرشو پایین گرفت، نگاه نكرد فاطمه شو، یا زهرا، گفت: مولا جان سرتو بالا بگیر، نذار اهل مدینه به ما بخندند، مولای یا مولای، سرت رو بالا بگیر تو مرد خونه منی، تو مرد عالمی، گفت: فاطمه، غیرتم اجازه نمی ده، نمی تونم سرم رو بالا بگیرم، گفت: علی این دفعه رو به خاطر دل زهرا سرت رو بالا بگیر، یه بار دیگه ببینمت، آقا جیگرش آتیش گرفت، تا سرش رو گرفت بالا دید سینه و صورت زهرا خونیه، گفت: فاطمه جای پنجه ی كیه رو صورتت، در خونه ی فاطمه رو آتیش زدند، شعله اش كشید كربلا، یه وقت خیمه های حسین رو آتیش زدند، اموالشو به غارت بردند، یه وقت زینب اُمد،  گفت حسین، حسین، مادرم وصیت كرده، زیر گلوتو ببوسم، حسین حسین، ای جا تو مدینه مادرو زدند، ریسمان  به گردن علی انداختند، بی حرمتی كردند، كربلا، خود آقایی كه صاحب حرمت بود، جلوی زن و بچه اش حرمت شو ریختند، اسباشونو نعل تازه زدند بر بدن حسین تازوندند، نیزه دارا اُمدند، یكی با شمشیر می زد، یكی با نیزه می زد، اونایی كه حربه نداشتند، دامناشونو پر سنگ كردند،  به بدن حسین،

ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی

گویا غریب بودی و مادر نداشتی

دانلود  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2584 زمان : نظرات (0)

 

 محمدرضا طاهری

امروز امیرالمؤمنین علیه السلام با دل خوش رفت سمت مسجد، شاید فاطمه سلام الله علیها از خدا همین و می خواست، قدری حالش بهتر باشه، علی خیالش راحت بشه بره مسجد، نباشه جون دادن فاطمه سلام الله علیها رو ببینه، همچین كه علی رفت، بچه ها رم به بهانه ای از خونه بیرون كرد، خودش مونده و اسماء ، فرمود: توی این حجره می خوابم، ساعتی از حجره بیرون برو، اگر بعد از ساعتی اُمدی، دیدی این پارچه رو ، رو صورتم كشیدم، صدام زدی و جواب نشنیدی، بدون مهمون بابام شدم، این خادمه ی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، یار باوفای زهرا ، دل تو دلش نیست، تو حیاط خون هی دست رو دست می زنه، خدا نكنه امروز روز آخر عمر فاطمه سلام الله علیها باشه، اما دستوره باید اطاعت كنه، اُمد بیرون، بعد از ساعتی اُمد وارد حجره شد، دید یه ملحفه ی سفید، روی فاطمه سلام الله علیهااست، بادست رو سرش زد، اُمد آروم ملحفه رو كنار زد، خانومم، دید هیچ صدایی نمی آد، ای دختر پیغمبر، یا اُم الحسنین، جوابی نمی ده، صدای شیون اسماء بلند شد، اُمد داخل حیاط، یه وقت دید آقا زاده ها وارد خونه شدند، حسن و حسین ، اسماء مادرمون كجاست؟وارد حجره شدند، دیدن مادر رو به قبله خوابیده، ابی عبدالله سئوال كرد، فرمود:اسماء هیچ موقعی این وقت روز، مادر ما نمی خوابید، چی شده؟عرضه داشت،  آقا زاده ها ، مادرتون خواب نیست، مادرتون از دنیا رفته، دیدن بچه ها دویدن خودشونو، رو بدن مادر انداختند، امام حسن علیه السلام رو سینه مادر اُفتاده، آی جوونا، حسینیا، ارباب بی كفن شما، یاد داده مادر داری رو، دیدن حسین علیه السلام راه شو كج كرد، اُمد پایین پای مادر، صورت كف پای مادر، گذاشت، هی صدا می زنه، مادر من حسینم، اگه جوابم و ندی دلم آب می شه، جوابش و می دونی كی داد،  اون لحظه ای كه اون نانجیب رو سینه پسر نشسته بود، اینقدر ناله فاطمه سلام الله علیها رسا و شنیدنی بود حتی دشمن شنید، گفت:دیدم بدنش داره می لرزه، آه، امروز اگه این روضه خونده بشه، بله كه جا داره، مادر عاشوراست، امروز روز شهادت حضرت زهراست، گفتم:نانجیب چرا بدنت داره می لرزه؟گفت :هلال گوشه ی گودال زنی نبود، همچین كه خنجرو  رو گردن گذاشتم، دیدم صدای یه خانمی می آد، هی می گه:غریب مادر حسین، حسین، حسین،  مادر دلنگرانه، امروز با اون مادر، با مادر دلنگرانت زمزمه كن، ای تشنه لب،  سفارشی به امیرالمؤمنی فرمود:علی جان حواست به همه بچه ها باشه، اما حسین، حسین، نیمه شبها از خواب پا می شه، بچه ام تشنه است، هر شب یه ظرف آب بالا سرش می ذاشتم، از امشب دیگه كار زینب سلام الله علیها شروع می شه، ای تشنه لب ، حسین. عشق زینب، حسین، ای بی كفن حسین، بی پیروهن حسین،

دانلود

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1856 زمان : نظرات (0)

 حاج سعید حدادیان

دیگه چیز زیادی از عمرش باقی نمونده، دیگه همین روزاست، خبر تو مدینه بپیچه، زینب بی مادر شد، امروز روضه ی خودش رو داره، چند روز پیش اسمای بنت اُمیس اُمد، عیادت بی بی،  بی بی جان حالتون چطوره، فرمود: اسماء دارم از دنیا می رم، اما یه ناراحتی دارم، من روضه رو یه روز به  شهادت بی بی می خونم، ان شاء الله اونی كه روزیشه، بشنو و عوض بشه، بگیره،  بی بی،  بی بی جان حالتون چطوره، فرمود:  دارم از دنیا می رم،  اما یه ناراحتی دارم، بی بی جان برا پهلوت غصه می خوری، نه، برا بازو ، نه، برا امیر المؤمنینه، اون كه اصل غصه ی منه، همه ی این حال و روزم برا اونه، اما این ناراحتیم متمایزه، بی بی جان غصه ات چیه، فرمود: اسماء من از وضعیت تشییع جنازه تو مدینه راضی نیستم، چرا؟برا اینكه حجم بدن معلوم میشه، چاقی ،  لاغری، یه عالمه حرفه اینجا، فاطمه سلام الله علیها فكر كردی فقط برا خودش می گه، نه بابا، پرچمی بلند شد، تا من امروز حرف بزنم، والا بردار بخون اصلاً چیزی از حضرت زهرا نموده بود، خود امیر المؤمنین می گه، مثل یه شبح شد، چیزی نموده بود، دو،  شب تشییع شده،  چه جوری، این تشییع جنازه دیده نمی شه، رمز و راز داره، داره درس حجاب می ده، می گه، آی زنهایی كه دختر من هستید، من جنازمم نذاشتم كسی بفهمه، حجم بدن من چیه، حالا زن ها می رن، غسال خونه حواسشون باشه، گفت: از وضعیت زن ها توی مدینه، ناراحتم، اسماء فرمود چرا خانم جان، فرمود حجم بدن زن معلوم می شه، چادر یه جوری نپوشید حجم بدنت معلوم بشه، قدیم بچه بالغ می شد تو خونه پیرهن مردونه زخیم می پوشید، این جور نیست كه جلوی بابا و عمو و برادر راحت باشه، نه، عادت می كنه، دیگه نمی شه جمعش كرد، خدا پوشش خواسته، اسماء گریه كرد، گفت بی بی جان تو یمن و ایران، عماری و تابوت درست می كنن، یه ذره حصیر كنارش بود، نشون داد، یه عماری درست كرد، بی بی یه نگاه كرد، می گه دو سه ماه بود من، لبخند به لب بی بی ندیده بودم، یه دفعه دیدم لبخند زد، فرمود: به علی می گم از اینها برام درست كنه، خونه مولا مثل ماها نبود كوچیك بود، بمیرم برات كه تو خونت نمی شد چیزی پنهان كنی، بی بی بستری بود دید تابوت و آوردند خونه، دیروز آوردند،  یه نگاه به تابوت كرد، حالا من از شماها می پرسم ، زینب چی شد،  وقتی این صحنه رو دید، حسنین چه كردند، یه حرفی روز اول این دهه زدم، ناراحتم زدم، گاهی مارو حواله می دن، میگن رو این موضوع گریه كن، تا حالا یاد نمی دی یه جنازه رو بری ببینی، كه لباس تنش نیست، و این كه زینب تو ی گودال هی می گفت: این الحسین، من می شناسمت، كجایی كه پیدات نمی كنم، بابا پیراهن از من گرفتی، یه پیراهن كهنه گرفتی، گفتی اینو به من بده كه كسی طمع نكنه، ..فرمود: اگه یه مردی سه تا دختر بزرگ كنه، چادری باشن، پوشش كامل باشه، فردای قیامت اگر بار گناهش سنگین تر باشه، وقتی می خوان ببرند طرف جهنم، چادر دخترا ، حائل می شه، بابا رو نمی زاره بره، طرف جهنم، خوش بحال اونی كه دخترش چادریه، با حجاب سنگین ، رنگین، یه جور بگرد حضرت زهرا سلام الله علیها نشونت كنه، قیامت بگه این مال ماست، این پرچم حجاب و برافراشته، دختر به هوش اُمد شام غریبان كربلا،  كتك خورده بود اما نگفت، سرم ، پام، بدنم، نه، حتی بزرگترین مصیبت امام حسین علیه السلام، از امام حسینم نگفت، حتی نگفت زین العابدین كجاست، به عمه اش زینب ، اول حرفی كه زد، گفت: هل عندك خرقه، یه تیكه پارچه داری، باهاش موهامُ بپوشونم، رحمت، به اون مادری كه این جوری بچه تربیت كنه، بچه ولنگ باز مال شیعیان فاطمه نیست، كی عوض میشینم، زینبی دیدم، چه زینب، كاش مداحش بمیرد، یه كلمه حرف بزنم، آی جگر سوخته ها جمع كنم روضه ، زینب اشك ریخت، نوازشش كرد، سرش رو یه جوری تو بغل گرفت، تو تاریكی شب، تار مویی ازش معلوم نشه، بعد فرمود، عزیزم عمه هم مثل خودته،

 دانلود

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 878 زمان : نظرات (0)

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا

بردلم ترسد بماند آرزوی کربلا

تشنه ی آب فراتم ای عجل مهلت بده

تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

حسینم این همه بر سینه آذرم مزنید،

سوختم ، نمک به دل درد پرورم مزنید

آدم اگه بین غریبه ها بخواد گریه کنه سخته، آدم اگه یه جا بخواد گریه کنه، مسخره اش کنند سخت تره، این روزا بی بی مون گریه می کرد، یه زنی بود تو مدینه می شناسیدش، او که گریه می کرد، قهقهه می زد، می گفت: جگرم خنک شد، صدای گریه حسن بلند می شد، او قهقهه می زد،

حسینم این همه بر سینه آذرم مزنید،

سوختم ، نمک به دل درد پرورم مزنید

در این مدینه ، همین جا سر مرا ببرید

غلاف تیغ به بازوی مادرم مزنید

الهی مادرم، زهرا جوان است

چرا پس قامتش ، همچون کمان است

چرا از دختر خود رو گرفته

چرا یک دست و بر پهلو گرفته

چرا از زندگانی سیر و گشته

چرا در نوجوانی پیر و گشته

گریه کنید، مدینه نمی شه داد زد، گریه کنید پشت بقیع نمی زارن داد بزنید، آی زنا ناله بزند، شما رو بقیع راه نمی دن، آی، ای دل، ای دل، امان ، امان، امان، آی

دعایی زیر لب دارم شبانه

داداش بیا من دعا می کنم تو آمین بگو

دعایی زیر لب دارم شبانه

بگو آمین تو ای ماه یگانه

الهی هیچ مظلومی نبیند

عزیزش را به زیر تازیانه

وای مادرم، مادرم، مادرم

اگه یه خانم جوونی، می خواد از خونه بیرون بره، یه پسر بچه هفت، هشت ساله باهاش باشه، اگه مردش باهاش نیست، این آقا زاده هی می گفت: جانم مادر، چه خطبه ای خوند، پوزه ی دشمن و به خاک مالید، قباله ی فدک تو دست زهراست، دست امام حسن  علیه السلام تو دست زهرا، یه وقت اون نانجیب سرو کله اش پیدا شد، مقابل بی بی ، بی بی اول دست حسن و فشار داد، پسرم ، همه ی کربلات امروزه حسن جان، صبر نشون بده میوه ی دل مادر، ناموس پرستا ناله بزنید، آقام امام حسن غریبه، غیرتی ها داد بزنید، امام حسن  و اون روز کشتند، جگرش پاره پاره شد، داده بیداد، فاطمه کجا بودی، مسجد حقم و گرفتم، قباله رو بده، نمی دم، نامرد قاپ زد، آب دهان ریخت رو قباله، پاره پاره کرد، بی بی فرمود: خدا شکمت و پاره کنه، نانجیب  غضب کرد، سر و ته کوچه خبری از علی نیست، وای، وای، وای، ای دل، ای دل،

گل یاس علی نیلوفری شد

من که چیزی نگفتم تو صورتاتون می زنید، بزن، منم می زنم، اما مال من و تو دردی نداره، هیچی مون نمی شه، مردیم، صورتت مال حادثه هاست، اما صورتش از برگ گل نازک تر بود، ای داد، ای داد، می گن گوشواره شکست، ان شاءالله دروغه، روضه خوانها می گن صورت چاک برداشت، ان شاءالله دروغه، برو یه جا دیگه

شامیا بدن، بابا، بابا

عمه رو زدن، بابا، بابا

ضجر بی حیااست، بابا، بابا

پس عمو کجاست، بابا، بابا

صورت نیلی، بابا، بابا

بچه و سیلی، بابا، بابا

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3674 زمان : نظرات (0)

زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت

دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت

دستش بشکنه اونی که تو رو زد، تبت یدا ابی لهب، بی بی جان ، ای همه کس علی، کجا می خوای بری،

زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت

دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت

فرموده اند در برکات وجود او

زهرا اگر نبود علی همسری نداشت

محشر بدون قدم های فاطمه

سوگند می خورم شفاعت گری نداشت

حتی بهشت با همه ی نهر های خود

چنگی به دل نمیزد اگر کوثری نداشت

خوش به حال اونایی که امشب مدینه اند، کاشکی صدای ما می رسید به اونها، از خدا می خوام یه بار دیگه، نه حالا، تمام مدینه تحت اختیارم باشه، منبری بلند بذارند، صدا، صدای جهانی باشه، یه همچین شعری رو اونجا برا زهرا بخونم.این کی می شه، وقتی آقام بیاد، آرزویه دیگه،

حتی بهشت با همه ی نهر های خود

چنگی به دل نمیزد اگر کوثری نداشت

دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند

دنیا ادامه داشت دگر محشری نداشت

دیگه قیامت لازم نبود، حکومت ، حکومت فاطمه، اما روایت داره، میاد پرده ی عرش و یا ریسمان عرش خدارو میگیره، یه ناله می زنه، همه ی محشر ناله می زنند، می گه خدایا داد منو بگیر.

دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند

دنیا ادامه داشت دگر محشری نداشت

مادر، مادر، مهربونه، همزبونه، درد بچه شو می دونه،

مادر، مادر،  هنوز جوونه، قد کمونه، مهربونه، مهربونه

وای، مادر مادر مادر

نامردا  زنهاشونم کمک کردند، زنهاشون، حیف که اونجا دوربین نبوده، مگرنه عایشه ام کمک کرده، خیال، نکنید فقط مردها کمک کردند،

هیزم رسیده است که خاکسترم کند

پروانه ی بدون پر همسرم کنند

حالا که فصل،  فصل خران مدینه است

بهتر همان به پای علی پرپرم کنند

 

تعداد صفحات : 48

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 73
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 384
  • آی پی دیروز : 656
  • بازدید امروز : 1,165
  • باردید دیروز : 6,157
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 15,690
  • بازدید ماه : 15,690
  • بازدید سال : 1,330,723
  • بازدید کلی : 19,836,551